اولین دلنوشته مامان برای ملوسکم
تقدیم به حسنای عزیزم دختر ملوسم 4 ماهه که تو قدم به زندگی من و بابا گذاشتی. چه لحظات شاد و دل انگیزی رو باهم می گذرونیم. روزها و شب هایی که تصورش رو نمی کردم، شب های شب بیداری برای گریه های کولیکی ات، روزهای خوشحالی کنار دخملی که اوایل همش زور می زد. چه زیبا بود اول بار که لبخند زدی، اول بارکه خزیدی، اول بار که نگاهم کردی، چه دل انگیز بود اول بار که دیدمت، لحظه ای که قابل وصف و نوشتن نیست. بعد از 9 ماه انتظار، بعد از 4 ساعت در اتاق عمل و ریکاوری بودن. تو امروز یعنی همه ی دنیای من، همه ی رویای من. امروز آرزوهایم در بالندگی تو خلاصه میشه. تو را چون باد و باران دوست دارم &nb...
نویسنده :
خاله
0:24